مهندسی ارزش چیست؟
مهندسی ارزش یک روش
منسجم برای رسیدن به بالاترین ارزش به ازای هر واحد پولی که هزینه شده است
میباشد ، در حالی که کیفیت ، ایمنی ، قابلیت اطمینان ، قابلیت نگهداری حفظ
و یا ارتقاء یابد .
میزان موفقیت بنگاههای اقتصادی در یک بازار رقابتی به تلاش آنها در جهت
شناخت نیازهای مشتریان( مصرف کنندگان ) و پاسخگویی به این نیازها بستگی
دارد. مشخصات محصولات و خدماتی که بنگاه به بازار عرضه میکند باید رضایت
مشتری را جلب نماید . این رضایت ممکن است از طریق قیمت مناسب ، کیفیت مطلوب
، تحویل به موقع ، خدمات مناسب پس از فروش و … و یا ترکیبی از آنها حاصل
شود . محدودیت منابع امکان پاسخگویی به تمام خواستههای مشتریان را سلب
میکند . این مساله ایجاب میکند تا بنگاهها مشخصاتی از محصول /خدمت را که
نزد مشتری دارای ارزش بیشتری هستند ، شناسایی کرده و بهترین راه حل (از نظر
هزینه و کیفیت ) را برای دستیابی به آن مشخصات تعیین کنند .
مهندسی ارزش مجموعه ای
از تکنیکها و روشهاست که با نگرش سیستمی، کارکردهای اصلی و فرعی یک محصول
/خدمت را شناسایی کرده و ارزش هر کارکرد را نزد مشتری مورد تجزیه و تحلیل
قرار میدهد . همچنین به عنوان یک ابزار مدیریتی در تعیین بهترین روش ایجاد
این کاردکرد ، به تصمیم گیر(تصمیم گیران ) کمک میکند .
مطالعه بر روی موضوع مهندسی ارزش در طول جنگ جهانی دوم در اثر کمبود مواد
اولیه و برای اولین بار در اواخر ۱۹۶۰ توسط ” لارنس دی مایلز” مخترع آنالیز
ارزش در شرکت جنرال الکتریک آغاز شد . مهندسی ارزش یکی از ابزارهای لازم
برای نشان دادن ارزش محصول در رابطه با کارکرد آن میباشد. در شرایط فعلی
که بین تولید کنندگان رقابت سنگینی وجود دارد ، تولید کننده موفق کسی است
که با توجه به نیاز مشتریان و با کیفیت و هزینه مناسب به عرضه تولید یا
ارائه خدمت بپردازد . مهندسی ارزش میتواند از طریق شناخت نیازها و
خواستههای مشتریان این موفقیت را فراهم سازد .
هدف این مقاله معرفی مفهوم مهندسی ارزش و روشهای توسعه داده شده در این
زمینه است. مهندسی ارزش یک روش منسجم برای رسیدن به بالاترین ارزش به ازای
هر واحد پولی که هزینه شده است میباشد ، در حالی که کیفیت ، ایمنی ،
قابلیت اطمینان ، قابلیت نگهداری حفظ و یا ارتقاء یابد . مهندسی ارزش
فرآیندی است که به یک تیم پروژه کمک میکند تا در یک زمان کوتاه به بررسی و
ارزیابی اهداف و عملکردهای پروژه و راه حلهای گوناگونی در یک زمان محدود
بپردازد.
موسسه FAR در بند ۵۲٫۲۴۸ این گونه بیان میکند . ” مهندسی ارزش یک کوشش
سازمان یافته برای تحلیل عملکرد سیستمها ، تجهیزات ، خدمات و موسسات به
منظور رسیدن به عملکرد واقعی با کمترین هزینه در طول عمر پروژه است که
سازگار با کیفیت و ایمنی مورد نظر است. مهندسی ارزش از جمله تکنیکهای مطرح
و موفق در زمینه تخصیص بهینه بودجه و صرفه جویی در هزینه طرحها در طول
عمر پروژه میباشد . مهندسی ارزش یک تکنیک بسیار کارا و مهم برای مصرف
بهینه بودجه تخصیص یافته است. این روش در واقع تکنیکی برای افزایش ارزش یک
پروژه ، ارضای نیاز مصرف کننده با حداقل هزینه و نیز اجرای پروژه در کوتاه
ترین زمان ممکن و با حفظ کیفیت و مطلوبیت مورد نظر است . هدف اصلی بهینه
سازی ارزش یک پروژه در مرحله طراحی از طریق راه کارهای عملی و انتخاب
بهترین راه حل برای رسیدن به اهداف پروژه با حداقل هزینه در طول عمر پروژه
است .
مهندسی ارزش به عنوان شیوه ای کارآمد برای شناسایی و حذف هزینههای غیرضرور
و کوتاه سازی زمان اجرا و بهینه سازی یافته برای اصلاح ، بازنگری و نوآوری
در فرآیند اجرای پروژههاست. بهترین زمان برای شروع مهندسی ارزش در یک
پروژه تقریبا زمانی است که ۳۵-۲۵ درصد طراحی انجام شده باشد . در این نقطه
سیستمهای اصلی انتخاب و تعریف شده اند و روی میز قرار دارند . از نکات
کلیدی که برنامه کاری مهندسی ارزش را از دیگر روشها برای حل مسائل عادی
مهندسی جدا میسازد، میتوان به موارد زیر اشاره کرد .
۱- تجزیه و تحلیل عملکرد ؛
۲- تلاشی خلاق برای به وجود آوردن طرحهای جایگزین بیشتر؛
۳- تنزیل ندادن عملیات اجرایی مورد تقاضا؛
۴- اختصاص هزینهها برای اجرای هر کدام از عملکردها ؛
در میان روشهای گوناگون مورد استفاده برای حل مسائل ، فقط مهندسی ارزش است
که ما را به سوی استفاده از روشهای فکری خلاق برای آنالیز عملکرد سوق
میدهد . بطوری که ملاحظه میشود ، هر یک از فازها شامل فعالیتهای گوناگونی
است. از قابلیتهای مهندسی ارزش تجمع فعالیتها و روشها به صورت منسجم و
هماهنگ همراه با بهترین شیوه بکارگیری میباشد . این موضوع از طریق برنامه
کاری کنترل میشود . آنچه که مهندسی ارزش را موثر میسازد ،استفاده از
روشهای خلاق در زمانهای مناسب است . مهندسی ارزش صرفا مهندسی خوب، و یا
یک برنامه پیشنهادی یا برنامه کاری تکراری و روزمره نیست ،بلکه یک رویکرد
مستقل و هدفمند برای برخورد با پروژههاست . از این رو باید توجه داشت که
انجام مطالعات مهندسی ارزش خود نیز دارای هزینه است و باید نسبت به میزان
صرفه جویی که در هزینهها به وجود میآورد قابل توجیه باشد .
در اغلب گزارشها مشاهده میشود که هزینههای اجرایی مهندسی ارزش کمتر از
۱۰ درصد کل هزینههای صرفه جویی ناشی از بکارگیری نتایج حاصل از مهندسی
ارزش بوده است. این موضوع که در فرآیند بکارگیری مهندسی ارزش ، با بکارگیری
نظریههای نو و ایجاد فضای خلاقیت و هم اندیشی گزینههای جایگزین ایجاد و
مورد ارزیابی قرار میگیرد ، باعث شده است که سوء تفاهمهایی در دیگر
مهندسان به ویژه طراحان و مشاوران بوجود آید . آنچه آنها مطرح میکنند این
است که آیا روشهای مهندسی و طراحی که تا کنون بکار رفته اشتباه بوده است و
در نهایت به کارایی و درست بودن رویکرد مهندسی ارزش اشکال و تردید دارند .
در این مقاله ضمن ارائه اصول و مفاهیم مرتبط با مهندسی ارزش ، ضرورت اجرایی
مهندسی ارزش و نیز ضرورت توجه به ارزشهای پنهان اما مهم و هزینههای
پنهان اما گزاف مورد بررسی قرار میگیرد . در ادامه ، تفاوتهای اساسی و
مهم بین ” لحاظ کردن ارزش در مهندسی و طراحی ” و “بکارگیری مهندسی ارزش ”
مورد توجه و ارزیابی قرار میگیرد .
ارزش کالا / خدمت :
پیش از پاسخ به این سوال که مهندسی ارزش چیست ؟ لازم است تا مفهوم “ارزش ”
مورد بررسی قرار بگیرد . نظر به اینکه در ارتباط با کارکرد تعریف میشود
لذا تشریح مفهوم ” کارکرد ” نیز ضروری به نظر میرسد . ارزش کالا/ خدمت ،
متناسب با توجهی که مردم به آن نشان میدهند و مقدار بهایی که برای دستیابی
به آن میپردازند ، تعیین میشود . به عبارت دیگر ، تولید کنندگان همواره
باید از دیگاه مشتری در مورد ارزش تولیدات خود قضاوت کنند . هنگامیکه
مشتری بتواند کارکردهای مورد نیاز خود ( کارکردهای محصول خریداری شده ) را
به پایین ترین قیمت ممکن بخرد ، بیشترین احساس رضایت را خواهد داشت، این در
حالی است که محصول / خدمت خریداری شده لیاقت وجه پرداخت شده را داشته
باشد.
• V : شاخص ارزش
• F : ارزش کارکردهای مورد نیاز
• C : هزینه کل ) پرداخت واقعی (
• V=F/C شاخص ارزش ،یک عدد بدون بعد است .
معمولا وقتی شاخص ارزش بزرگتر از یک باشد . نشان دهنده ارزش خوبی است و
شاخص کوچکتر از یک وظیفه یا قطعه ای را نشان میدهد که نیازمند توجه و
بهبود میباشد. کارکرد: کارکرد آن چیزی است که از یک محصول / خدمت انتظار
داریم . کارکردهای محصول/ خدمت میتواند در دو دسته کارکردهای اساسی و
کارکردهای فرعی مورد توجه قرار گیرد.
۱- کارکرد اساسی ( پایه ) : چیزی است که باید انجام شود تا نیاز مصرف
کننده را ارضا کند . یک کارکرد اساسی ، مهمترین دلیل وجود محصول میباشد .
یک سوال خوب برای تعیین کارکرد اساسی ، عبارتست از اینکه : ” اگر این
کارکرد را از محصول بگیریم آیا هنوز هدف محصول برآورده میشود ؟ ”
۲- کارکرد فرعی : کارکردهایی که باعث جذب مشتری به محصول / خدمت میشوند ،
ولی در زمره کارکردهای اصلی قرار نمیگیرند . این کارکردها فراتر از
کارهای اساسی بوده و از آنها پشتیبانی میکنند . راحتی ، قابلیت اطمینان و
جذابیت (زیبایی ) از جمله کارکردهای فرعی یک محصول / خدمت به شمار میروند
.
در اکثر مواقع ، برخی از این کارکردها مطلوب و دلخواه هستند ، ولی در برخی
مواقع وجود آن کارکرد در محصول / خدمت در نزد مشتری دارای ارزش زیادی نیست .
این کارکردها بهترین انتخابها برای حذف شدن و یا بهبود یافتن میباشند .
هدف مهندسی ارزش در درجه اول تعیین کارکردهای مورد نیاز یک محصول / خدمت
است و در مرحله بعد تعیین اینکه چه چیزی میتواند آن کارکرد را به بهترین
نحو انجام دهد. ” لارنس دی مایلز ” در این مورد چنین میگوید : ” تحلیل
ارزش یک روش خلاق و سازمان یافته است که هدفش شناسایی هزینههای غیر ضروری
است . هزینههایی که نه کیفیت یا کارایی یا طول عمر محصول را افزایش
میدهند ، نه به چشم میآیند و نه مورد علاقه مشتری هستند” .
تعریف انجمن مهندسی ارزش آمریکا (SAVE) بدین صورت است که : مهندسی ارزش
مجموعه تکنیکهای نظام مند و کاربردی است که برای تشخیص کارکرد یک محصول
/خدمت و تولید (انجام ) آن کارکردها با حداقل هزینه میباشد. “مهندسی ارزش
مجموعه تکنیکهای نظام مند و کاربردی است که برای تشخیص کارکرد یک محصول /
خدمت و تولید آن کارکردها با حداقل هزینه میباشد ” .
در فرهنگ مدیریت آمده است: ” مهندسی ارزش، فنی برای تعیین فعالیتهای تولید
یک کالا ، ارزش گذاری برای آن فعالیتها و سرانجام تعیین فعالیتهاییی است که
کمترین هزینه را در بر داشته باشد” . بینابراین مهندسی ارزش یک رویکرد
سیستمیو مبتنی بر کارکرد است که هر مرحله ای از خلق ایده طراحی مواد
فرآیندها ، عملیات ساخت محصول و بازاریابی آن را ارزیابی میکند تا تمام
کارکردهای مرتبط با آن در حداقل هزینه مناسب انجام گیرد . این روش ، دامنه
وسیعی را در بر میگیرد . باید توجه داشت که تاکید مهندسی ارزش فقط بر روی
کاهش هزینه نیست ، بنابراین : ” نباید مهندسی ارزش را با روشهای مدرن یا
سنتی کاهش هزینه ، اشتباه گرفت؛ زیرا این روش ، روش بسیار جامعی است که بر
پایه تحلیل وظیفه ( کارکرد ) بنا شده است و به دنبال بهبود در ارزش ، بدون
قربانی کردن کیفیت یا اعتبار یا طول عمر محصول است”.
فرآیند مهندسی ارزش :
فرایند مهندسی ارزش به پنج فاز تقسیم شده و هر فاز دارای چند مرحله میباشد :
۱- فاز مبدا: شامل سازماندهی ، انتخاب پروژه ، تعیین تیم مهندسی ارزش ، تعریف ماموریت تحقیق ، تعریف و مستند سازی محصول میباشد .
۲- فاز اطلاعات: تحلیل کیفی ارزش (تحلیل کارکرد ) تحلیل کارکرد ( وظیفه )
عبارتست از تکنیکهای ساختاری و تعریفی که معنای روشنی از کارکرد را بیان
میکند. در این مرحله محصول و کلیه اجزایش برای تعیین کارکردهایشان (
اهدافشان) مورد مطالعه قرار میگیرند . در رابطه با انواع کارکردها نیز
بیش از این بحث گردید . قوانین تشریح کارکردها به صورت ذیل میباشد:
۱- باید تعیین کننده انتظار مصرف کننده یا مشتری از محصول یا سرویس باشد .
۲- یک فعل و یک اسم برای تشریح کارکرد به کار برده میشود . فعل برای جواب
سوال ” چه میکند ؟ ” و اسم برای پاسخ به ” چه چیزی را ؟” به کار میرود .
۳- از بکار بردن افعال مجهول و یا غیر مستقیم مثل تهیه میشود و مجهز
میشود و … خود داری میگردد . زیرا اطلاعات کمیدر اختیار قرار میدهند .
۴- از به کار بردن کلماتی مانند بهبود دادن ، حداقل ( حداکثر) کردن و جلوگیری کردن ، جلوگیری میشود .
۵- ترجیحا از ترکیبات دو حرفی برای بیان کارکرد استفاده میشود.
مثال : الف ) لامپ : انتشار نور ب) فنجان : نگهداشتن مایع – تحلیل اجبار:
یعنی دلیل استفاده و به کارگیری هر محصول / خدمت چه میباشد ؟ و آیا این
دلیل هنوز هم معتبر است ؟
– تحلیل کمیارزش : پس از تکمیل تحلیل کارکرد باید هزینه کارکردها و ارزش اهمیت آنها تعیین شود . هزینهها دو نوع هستند :
الف ) هزینههای واقعی یا سخت مانند هزینه مواد و نیروی انسانی
ب) هزینههای ذهنی یا نرم مانند سختی کار و ریسک شکست وقتیکه هزینههای واقعی در دسترس نباشند از هزینههای نرم استفاده میشود .
– تکنیکهای اندازه گیری ارزش : اندازه گیری ارزش عنصر فعلی و جایگزین آن
۳- فاز نو آوری ( تغییر : این فاز در واقع ، فاز بهبود ارزش میباشد که
از طریق به کارگیری تکنیکهای خلاق و ذهنی ، طراحی قطعات و اولین قرم جهت
باز طراحی فرآیند در این فاز صورت میگیرد . هدف این فاز ،تغییر یا حذف
کارکردهای فرعی کم ارزش و پاسخ به سوالات ذیل میباشد :
الف ) چه عنصری میتواند این کار را انجام دهد ؟
ب) چگونه میتوانیم کارکردهای فرعی را حذف نماییم در حالی که کارکردهای اساسی هنوز اجرا میشوند ؟
از تکنیکهای مورد استفاده ( توصیه شده ) در این زمینه میتوان از طوفان
فکری ، فن گروه اسمی(NGT) و دلفی نام برد که بنیانگذاران مهندسی ارزش روش
NGT را توصیه میکنند .
۴- فاز ارزش یابی :
– تحلیل کیفی ارزش
– تحلیل کمیارزش
۵- فاز اجرا:
حوزههای کاربردی مهندسی ارزش :
در آغاز ، این روش فقط در محیطهای سخت افزاری بکار گرفته شد و توسعه یافت .
ولی در سالهای اخیر ، این روش در بسیاری از محیطهای جدید و غیر سخت افزاری
نیز بکار میرود . مهندسی ارزش در حوزههای مختلف و در ارتباط با
محصولات/خدمت گوناگون قابل استفاده است ( به عنوان مثال میتوان کارکردهای
یک برنامه ، پروژه ، سیستم ، محصول ، نوع تجهیزات، خدمات ، تسهیلات
،ساختمان سازی ، دوره آموزشی ، مدیریت سیستمها و روشها ، تحلیل خرید ،
تخصیص منابع ، بازاریابی و … را از طریق مهندسی ارزش مورد تجزیه و تحلیل
قرار داد) . بنابراین روش مهندسی ارزش را میتوان در همه جا به کار برد ؛
ولی دامنه کاربرد این روش معمولا توسط ذهنیت کاربران ، محدود میگردد.
ضرورت پرداختن به مهندسی ارزش :
اصولا درجه ی موفقیت سازمانها در یک بازار رقابتی بر شناخت آنها از نیاز
مشتریان ( مصرف کنندگان ) و تلاش در جهت برآورده کردن این نیاز استوار است .
عرضه محصولات / خدمت باید رضایت مشتری را جلب کرده و قابلیت عرضه به بازار
و رقابت را داشته و از کیفیت مطلوب و قیمت مناسب برخوردار باشد . همچنین
حفظ زمان تولید ، تحویل به موقع ، انجام خدمات پس از فروش و رعایت کامل
قوانین اقتصادی و زیست محیطی نیز از شرایط اصلی موسسات برای موفقیت بیشتر
به خصوص در یک بازار رقابتی هستند . سازمانها برای پاسخگویی به نیاز
مشتریان خود با محدودیت منایع روبرو هستند . بنابراین هر موسسه ای میتواند
فرایند و روشهای مقرون به صرفه ) کاهش دهنده هزینه ) را به کمک مهندسی
ارزش شناسایی کرده و از این طریق تامین خواست مشتریان را با صرف حداقل
هزینه محقق سازد . به طور کلی مهندسی ارزش به عنوان یک ابزار مدیریتی
میتواند منجر به نتایج ذیل شود :
۱- پایین آوردن هزینه تولید
۲- به حداقل رساندن پیچیدگیهای تولید
۳- کم کردن زمان تولید
۴- استفاده از اندیشهها و خلاقیتها
۵- تامین کامل نیازهای مشتری و افزایش رضایت آنها
۶- افزایش رضایت و انگیزه همکاران به واسطه افزایش سطح عملکرد آنها
۷- بهینه کردن فرایندهای کاری
۸- کاهش مخارج سرمایه گذاری
۹- ارتقاء یا ثبات کیفیت ( نه کاهش هزینه به قیمت کاهش کیفیت )
۱۰- افزایش سهم بازار و حصول اطمینان برای سود آوری
۱۱- افزایش توان رقابت در بازار.
اصول مهندسی ارزش:
مهندسی ارزش دارای سه جنبه مهم میباشد که عبارتند از :
۱٫ استفاده از تیمهای چندکاره
۲- روش سیستماتیک ارزیابی ارزش و کارکرد محصول :ارزش کالایا خدمت ، متناسب
با توجهی که مردم به آن نشان میدهند و مقدار بهایی که برای دستیابی به آن
میپردازند ، تعیین میشود . کارکرد نیز آن چیزی است که از یک کالا یا خدمت
انتظار داریم ، که میتواند در دو دسته کارکردهای اساسی و کارکردهای فرعی
مورد توجه قرار گیرد.
۳- تمرکز بر روی ساده سازی محصول
ارنست بوی رئیس انجمن مهندسین ارزش آمریکا معتقد است : ” مهندسی ارزش
اولویتی برای عنصر خاصی قایل نیست بلکه فقط روش است برای فکر کردن . آن
تعدادی روش یا تکنیک را به منظور به کار گیری در مراحل عمل خود به خدمت
میگیرد ” .
اصول مهندسی ارزش شامل وظایف ، تکنیکها و سوالات کلیدی است که به دنبال
کسب اهداف طرح کار مهندسی ارزش استفاده شده و هدف آن ” دستیابی به طراحی
عالی ” میباشد ، به طوری که میتواند توسط هر فرد یا سازمانی به کار گرفته
شود . این اصول از نظر تصمیم گیری و حل مساله دارای اهمیت ویژه ای بوده و
شامل موارد ذیل میباشد :
۱- از کار تیمیاستفاده کنید ؛
۲- بر موانع غلبه کنید ؛
۳- روابط انسانی خوبی داشته باشید ؛
۴- شنونده خوبی باشید ؛
۵- از سوالات کلیدی استفاده کنید ؛
۶- از چک لیست استفاده کنید ؛
۷- همه چیز را ثبت کنید ؛
۸- خوب قضاوت کنید ؛
۹- دارای تفکر بهبود کیفیت (QI) باشید .
بنابراین موضوعی که برای مطالعه مهندسی ارزش مورد استفاده قرار میگیرد باید دارای دو خصوصیت باشد :
الف) دارای هزینه بالا باشد تا امکان صرفه جویی به اندازه ای شود که مطالعه روی آن ارزشمند گردد.
ب ) دارای ارزش پایین یا عملکرد ضعیف باشد تا بتواند برای بررسی روشهای جایگزین ، توجیه پذیر گردد.
تفاوت مهندسی ارزش با سایر روشها ممکن است افرادی را که دانش کافی در
زمینه مهندسی ارزش ندارند ، این روش را مانند سایر روشهای کاهش هزینه
بدانند که این امر به علت عدم شناخت آنها از آنچه که VE نمیباشد اتفاق
میافتد .
اساس و پایه مهندسی ارزش بر تجزیه و تحلیل کارکرد استوار است و از میان
تکنیکهای زیاد مورد استفاده جهت حل مسایل ، فقط رویکرد VE جهت تجزیه و
تحلیل کارکرد از طریق به کار گیری تکنیکهای تفکر خلاق شناخته شده است و به
این علت از سایر تکنیکهای کاهش هزینه متمایز است . همچنین از طریق تعریف
VE و ماهیت آن متوجه میشویم که آن با هدف ساده کاهش هزینههای موجود ،
فاصله زیادی دارد و قادر به استفاده از پتانسیلهای خلاق و بیکار افتاده
انسان جهت حل مساله میباشد . تکنیکهای دیگر بر روی صرفه جویی پولی متمرکز
هستند اما مهندسی ارزش بدین گونه عمل نمیکند بلکه زمانی که کارکردها
مورد بررسی قرار میگیرند ، صرفه جویی پولی به صورت خودکار و در حداکثر
میزان انجام میگیرد .
پیش از به کارگیری مهندسی ارزش ، روشهای دیگری برای کاهش هزینه وجود داشت و
تاکید آنها به روی هزینه مواد و نیروی کار بود که این امر باعث تولید
محصولاتی با کیفیت میگردید؛ بنابراین در سیستمهای صنعتی و دفاعی مورد
استفاده قرار میگرفتند ، اما مهندسی ارزش هیچ گاه به دنبال چنین راه حلی
نمیباشد . در تمامیروشهای سنتی کاهش هزینه به روی نقشه قطعه توجه و
تمرکز دارند و به جای کار کرد ، خود قطعه را ارزیابی میکنند ، در صورتی که
مهندسی ارزش ، طراحی قطعه و خدمات را به طور کامل نمیپذیرد و طراحی مجدد
را بر اساس انجام وظایف در پایین ترین هزینه ممکن انجام میدهد .
رویکرد مهندسی ارزش جهت بروز خلاقیت در پرسنل ، ایجاد انگیزه مینماید .
این روش با سایر روشهای کاهش هزینه متفاوت میباشد ، چرا که با دو عامل
کاهش ارزش یعنی “زمان ” و “عادت” مبارزه میکند . این عامل – زمان و عادت –
ریشه ایجاد ارزش کارکردی پایین میباشند که میتوان با تکنیکهای خلاق
مهندسی ارزش بر آنها غلبه نمود . برای مثال ، اغلب فشار زمانی وجود دارد و
هیچ کس در صنعت ، زمان کافی برای انجام تمام پروژههای مهم خود ندارد و
لازم است کارها را تا جایی که امکان دارد سریع تر انجام داد . در کارهای
اضطراری ، زمانی برای بازگشت به عقب و طراحی با ارزش بهتر کار وجود ندارد .
در بیشتر موارد از افراد خواسته میشود که کارها را به موقع انجام دهند و
بندرت از آنها خواسته میشود که بر روی فرایند جدید تولیدی یا مواد جایگزین
نظر دهند و خیلی کمتر از آنان در مورد پیشنهاد طرح دیگر نظر خواهی
میگردد. مثالهای بی شماری از طراحیهای ضعیف به علت محدودیت زمانی و عدم
موشکافی وجود دارد که لازم است محصول یا خدمت مجددا طراحی گردد ولی چنانچه
این محصولات بر اساس ارتباط کارکرد – ارزش طراحی شده بودند ، دیگر به این
دوباره کاریها احتیاجی نداشتیم .
عادت ( گاوهای مقدس ) ، دومین دشمن ارزش کارکردی بالا میباشد . همیشه به
دست آوردن ایده قدیمیاز گذشته ، ساده تر از کار کردن به روی مورد جدید است
و مردم همواره با تغییر مخالف هستند ، اما باید تغییر اعمال گردد تا
هزینههای بالا و ارزشهای پایین تولیدی تغییر یابند که در مهندسی ارزش با
عادت نیز مقابله میگردد. در روش سنتی تفکر ، تمرکز و توجه ، صرفه بر روی
کاهش هزینه میباشد ، بدون اینکه به بهبود ارزش کارکردهای محصول یا خدمت
توجهی گردد، که با روش تفکر مهندسی ارزش تفاوت بنیادی دارد . مهندسی ارزش
با دستیابی به این دو ، به همراه یکدیگر محصولات و خدمات را بهبود میدهد .
به عبارت دیگر ، در دیدگاه مهندسی ارزش، کم کردن هزینهها به تنهایی مد
نظر نیست ، بلکه یک تلاش کلی در جهت افزایش ارزش محصول یا خدمت با توجه
دقیق به کارکردهای آن میباشد. از نقطه نظر مهندسی ارزش، کاهش هزینه ای که
مترادف با قربانی کردن کارکردهای مورد نیاز و در نهایت کیفیت باشد ، کاهش
هزینه خوانده نمیشود .
موانع فکری به کارگیری مهندسی ارزش در ایران
مهندسی ارزش از جمله کاراترین تکنیکهای مهندسی کیفیت میباشد که همزمان به
تمامیاهداف کاهش هزینه ، افزایش کیفیت و رضایت مشتری دست مییابد . اما
برای نیل به این اهداف ، مشکلات زیادی وجود دارد و مشکلات پیش رو ، آشنایی
داشته و آماده مقابله با آنها باشد . برخی از تفکراتی که مانع به کارگیری و
پیاده سازی مهندسی ارزش میشوند در ذیل آمده است :
۱- مهندسی ارزش برای شرکتهای کوچک کارا نمیباشد . در صورتی که شرکتهای کوچک ، موفقیت بهتری برای انجام این کار دارند .
۲- مهندسی ارزش را برای محصولات دارای اندازه ، کیفیت ، کاربرد ، هدف و قیمتهای متفاوت نمیتوان به کار برد .
۳- مهندسی ارزش در شرکتی که درصد بالایی از قطعات آن خریداری میگردد ، عملی نیست.
۴- مهندسی ارزش، کاربردی در تولید محصولات با تکنیک بالا- که برای اولین
دفعه تولید میشوند – ندارد. این دیدگاهها در مورد مهندسی ارزش اشتباه است
زیرا مفهوم مهندسی ارزش همانند هر تکنیک خوب حل مشکل ، ما را به تصمیم
گیریهای مدیریتی راهنمایی مینماید .
بنابراین مهندسی ارزش به طور موفقیت آمیزی در فرآیندها ، روشها ،
کانالهای نرم افزاری و … به کار میرود و برای موفقیت در اجرای مهندسی ارزش
باید موانع را از میان برداشت . مدیران و مهندسین از تکنیکهای مفید بی
شماری در حل مشکلات مربوط به موسسه خود بهره میجویند که برخی از آنها
عبارتند از مهندسی ارزش ، مهندسی مجدد (BPR) ، تولید درست ، و بموقع (JIT) ،
QFD ، کایزن و … که تمامیاینها برای ارتقا سطح عملکرد موسسه میباشد . هر
یک از تکنیکهای فوق میتوانند منجر به افزایش سطح عملکرد سازمانی و در
نتیجه موفقیت در بازار رقابتی گردند اما نکته مهم این است که کدام یک از آن
تکنیکها بر دیگری مقدم بوده ، کاربرد هر یک کدام است ، در چه زمانی و
مکانی باید از آنها استفاده نمود و ارتباط میان این فنون کدام است .
بنابراین باید معیار انتخاب VE که همان بالا بودن بهای تمام شده نسبت به
عملکرد محصول میباشد را مدنظر قرار داد. متاسفانه مدیران کنونی یا هیچ
شناختی از تکنیکهای نامبرده ندارند و یا اگر دارند ، بسیار کلی میباشد به
طوری که از ارتباط میان آنها آشنایی نداشته و تقدم هر یک را بر دیگری
نمیدانند و نیز با کاربرد صحیح و شایسته آنها آشنا نبوده و نمیدانند که
هر یک از آنها را در چه زمانی و به چه منظوری به کار گیرند .
از طرفی براساس تحقیقات انجام شده توسط محققین ، ایرانیان در کارهای گروهی و
تیمی، ضعیف هستند لذا یکی از اصول بنیادی VE یعنی استفاده از کار تیمی،
نقض میگردد. اگر افراد تیم نتوانند همدیگر را به خوبی درک کنند آنگاه
استفاده از تکنیکهای خلاق ، به خوبی جواب نخواهد داد . زیرا هر فردی ،
مساله را از دید خود مدنظر قرار داده و مصلحت کل را در نظر نمیگیرد .
مهندسی ارزش از جمله کاراترین تکنیکهای مهندسی کیفیت میباشد که همزمان به
تمامیاهداف کاهش هزینه ، افزایش کیفیت و رضایت مشتری دست مییابد .
مهندسی ارزش و کیفیت تقابل یا تکامل کلمه ای که امروزه باید به آن توجه
داشت کیفیت است. همانگونه که دکتر اوارد دمینگ پدر کیفیت آن را توضیح
میدهد . کیفیت آن چیزی است که به فروش میرساند و به سوالاتی از قبیل
نیازهای مشتری کدامند ، چه چیزی ارایه شده است که او میتواند از آن
استفاده کند ، و چه چیزی برای مشتری نفع دارد پاسخ میدهد . این سخن از
دکتر آرماند فیجین بام اجرا کننده سیستمهای کیفی بین المللی است که
میگوید : ” کیفیت چیزی است که مشتری میگوید ” . عصر کیفیت استانداردهای
متعددی دیده است . استانداردهای ملی ، بین المللی ، اروپایی و غیره وجود
دارند . این استانداردها مبنای عملی مناسبی برای مدیریت کیفیت است. در
واقع این کیفیت است که رضایت مشتری را به دنبال دارد و موجب میشود که در
رقابت پیروز شویم . رضایت مشتری زمانی جلب میشود که روی کلیه جنبههای
محصول یا خدمت که برای مشتری معنی دار است دقت شود . کیفیت معیار ارزشهای
کاربردی است و در قلب خواستههای مشتری قرار دارد و انعکاس دهنده قدرت
رقابت میباشد . وقتی که در جهت رضای مشتری هستیم اقدام منطقی خرسند کردن
مشتری است . در مفهوم خرسند کردن ، تصمیم به خرید تنها یک فاز بسیار کوچک
از این ارتباط سودمند و بادوام میباشد . تفکر مدیریت مرسوم تفکر مدیریت
جامع بهبود کیفیت ، هزینه بر و زمان بر است بهبود کیفیت در وقت و هزینه
صرفه جویی میکند کار مجموعه ای از رویدادها است؛ بازاریابی ، عملیات ،مالی
و غیره کار یک فرآیند به هم پیوسته است کمیت به اندازه کیفیت مهم است بدون
کیفیت ، کمیت فایده ندارد ۹۵% خیلی زیاد است فقط ۱۰۰% درست است کیفیت
نتیجه بازرسی بهتر است کیفیت از همان ابتدا شروع میشود تهیه کنندگان را
باید سرانگشت نگهدارین تهیه کنندگان باید بگونه ای فکر کنند که انگار شریک
هستند برای رسیدن به کیفیت ،افراد بیشتر و بهتری میخواهیم کیفیت را
میتوانی با همین افرادی که در اختیار داریم به دست آوریم .
با رهبری صحیح و آموزش آنها بررسی شرکت Pitney Bowes از ۸۰۰۰۰ مشتریان نشان
داد که تنها ۲۰% از مشتریان یا رضایت مندی همیشه از این شرکت خرید میکنند
. ۷۹% از مشتریان که خیلی راضی بودند به طور قطع از این شرکت خریداری
نموده و قصدشان این بوده است که این شرکت تنها طرف معامله آنها باشد . چیزی
که موجب تمایز مشتریان راضی و مشتریان خیلی راضی میشود نه کیفیت محصول
است نه پاسخ زمانی و نه دقت صورت حساب بلکه تماس گیرنده و یا فروشنده عامل
اصلی است. کیفیت دارای چندین جنبه است . تنها تمرکز بر محصول کافی نیست .
مشتریان انتظار دارند که سازندگان در حرفههای خود آنچه را که باید انجام
دهند واقعا به انجام رسانند . یک موضوع مهم بسته بندی محصول میباشد.
بسته بندی محصول چیزی است که مشتری اولین بار میبیند حتی بدون اینکه محصول
را ببیند اولین نگاه و یا احساس او نسبت به کیفیت محصول میباشد . در اینجا
انتخابهای متعددی وجود دارد ، ولی در عین حال تنوع مواد، ماشین و یا روش
کار ، هم مساله را پیچیده تر میکند . با این حال اصل اساسی که بر انتخاب
حاکم است خدمت به مشتری است رضایت مشتری اصل است . بدیهی است که هیچ شرکتی
رضایت را نمیسازد بلکه باید تلاش کند که رضایت را به دست آورد. معیار
اندازه گیری کیفیت از نظر مشتری ، نگاهی است که مشتری به محصول دارد . یک
بررسی جهانی از ۲۰۰ کشور مختلف به عملکرد آمده تا مشخص شود که دیگر کشورها
به کیفیت چگونه نگاه میکنند
. در این بررسی کشود ژاپن ، آلمان ، آمریکا ، بریتانیا و فرانسه جایگاه
مناسبی داشتند . طریقه ای هم که مشتری کالا را دریافت میکند بر روی کیفیت
تاثیر عمده ای دارد . مشکلات ، موانع ، تنشها ، کرایه و غیره بر روی کیفیت
تحویل دهی تاثیر دارند . به همین نحو عملکرد کالا بعد از خریداری، سهولت
دسترسی به لوازم یدکی ، تضمینها و خدمات پس از فروش کیفیت تاثیر دارد .
این اثرات میتواند مثبت یا منفی باشد . در عین حال باید توجه کرد در
روزگاری به این پیچیدگی و دقت در مصرف پول، مواردی نظیر تضمین برای تصمیم
در مورد خرید یک کالا نقش اساسی دارد . قابل توجه است که اگر چه کیفیت یک
موضوع ذهنی از نگاه مشتری است ولی تعداد کمیمیتوانند این موضوع را تعریف
کنند. به علاوه هر کسی کیفیت را بگونه ای تعریف میکند. این تعریف بستگی به
زمینه فکری و کاری آنها دارد . برای مثال طراح ممکن است کیفیت را رسیدن به
اهداف طراحی بداند در حالی که مدیر کیفیت، کیفیت را در حد مجاز بودن
تلرانسها میداند و مشتری ممکن است کیفیت را عملکرد مناسب کالا بداند .
اگر چه سازنده ممکن است چییزی را کیفیت بداند که از نگاه او بهترین باشد
ولی مشتری ممکن است به این موضوع اهمیت ندهد
. در واقع اصل مسئله گسترده و عمیق است . بعضی به فلسفه کیفیت و بعضیها به
آموزش در این زمینه توجه دارند . کیفیت نفوذ عمده ای در تصمیم مشتری هنگام
خرید دارد . دکتر جوران کیفیت را “آماده بودن برای استفاده ” و آقای کراس
بی آن را تطابق با شرایط میداند . کیفیت یکی از عوامل متعدد است که محصول
را میسازد ، ولی شاید مهم تر این باشد که این عامل به گونه ای است که آن
را در چشم مشتری مطلوب میسازد .
در سلسله مراتب ارزشهای مشتری معیار اصلی رسیدن به یک هدف و استطاعت مالی
است . مشتری کالایی را خوب ارزیابی میکند که هدف را برآورده سازد . ولی
این تنها یک فاز در مورد پذیرش محصول است .مورد بعدی معقول بودن قیمت است .
سپس مشتری به موارد بعدی میپردازد .
مواردی که اصلی نیستند ولی مکمل آنچه که مشتری میخواهد هستند . این موارد
عبارتند از قابلیت سرویس دهی، راحت بودن ،قابلیت اطمینان ، شکل ظاهری و
غیره . توجه کنید که موارد مذکور به ترتیب نیستند . مصرف کننده ای که یک
کالا را خریداری میکند دوست دارد که قابلیت اطمینان آن همیشگی باشد ( هر
روز و هر هفته ) . شرکتها باید این سوالات را مورد دقت نظر خود قرار دهند .
“فلسفه ، هدف، قصد ، شرایط و … ” این سوالات به خصوص هنگامیکه طراحی
محصول و خدمات در حال انجام است باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد . محصول یا
خدمت برای یک هدفی انجام میشود . در ذهن طراح ،اعمال باید هدف دار باشند .
این موجب میشود تا تصور ذهنی که در مغز مشتری وجود دارد به عملکرد و
عملکرد به برنامه ، طرح ، شکلهای خاص ، مولفه و اجزا تبدیل گردد. تولید
فرآیند تبدیلی است برای ایجاد خروجی ( محصول یا خدمات ) از ورودیهای مختلف
( نظر مردم، اطلاعات ، مواد ، انرژی و غیره ) که تحت شرایط خاصی از کیفیت
هزینه ، زمان بندی و غیره انجام میشود . کنترل کیفی ، یک سیستم اندازه
گیری است که توسط مدیران برای تطابق با طراحی و برای رسیدن به محصول انجام
پذیرد . هر چند ممکن است بهترین روش طراحی سنتی را برای کار خود به کار
بگیریم و از بهترین ابزارهای اندازه گیری برای کنترل کیفی استفاده کنیم ،
با این حال تفاوت کیفیت در آنچه که تولید میشود و آنچه که مشتری میخواهد
وجود دارد . پروفسور Kaneo Akiyama این موضوع را به صورت زیر مطرح میسازد:
کیفیت برای آنچه کاربر میخواهد کیفیت کنترل شده توسط شرکت چیزی که آنها
فکرمیکنند خوب است خواص فیزیکی چیزی که با توجه به گزارش خول است خواص
مکانیکی چیزی که تجربه میگوید خوب است عملکرد واقعی همانطوری که ملاحظه
میشود دلایل متعددی برای تفاوت در کیفیت وجود دارد . اولین دلیل در رابطه
با تعریف کیفیت است . مشکل در تعریف کیفیت از آنجا ناشی میشود که تبدیل و
یا ترجمه نیازها و توقعات مشتری به اقلام قابل اندازه گیری کار ساده ای
نیست بنابراین مشکل است که محصولی را طراحی کرده و سپس بسازیم که کاملا
مطابق با نیاز مشتری باشد و از نظر قیمتی هم شتری را اقناع نماید . روشهای
سنتی برای شناسایی نیازهای مشتری که در رابطه با کیفیت هستند، همیشه ابزار
مناسبی برای نشان دادن طبیعت نیازهای کیفی نیستند. به علاوه مشتری ممکن
است که قادر نباشد نیازهای خود را به طور واضح و شفاف مطرح سازد . قضاوت
مشتری ممکن است زمان بر باشد، در عین حال ممکن است تغییر نماید . در نتیجه
حتی بهترین طراحی هم ممکن است در برآورده کردن نیازهای فعلی و آینده مشتری
دچار مشکل گردد.
دومین بحث در رابطه با کیفیت در سیستم تولیدی است. که کار کیفیت را با
علاقه و شدت تمام نموده و میخواهد به تطابق مناسب طراحی تجویز شده برسد
برای تطابق با طراحی چهار عنصر عمده روی تولید محصول تاثیر دارند : مواد،
ماشین آلات ، روشها و نیروی انسانی . روشهای مرسوم و سنتی ، برای اندازه
گیری و کنترل تغییرات خواص در محصول طراحی شده است . در این رابطه کیفیت را
با تعداد اجزاء معیوب محصول تعیین میکنند . این موضوع را میتوان به
گروههای اصلی و فرعی تقسیم بندی نمود . این نوع کنترل در صنایع هنوز هم
مورد توجه است . سیستم ترکیبی از کنترل کیفیت (QC) کنترل کیفیت آماری (SQC)
، مدیریت کیفیت(QM) ، مدیریت کیفیت جامع (TQM) تولید بدون نقص (ZD) و غیره
میباشد . سومین بحث در رابطه با کیفیت تاکید بر “عملکرد قبول ” به عنوان
یک شاخصه متمایز از ” عملکرد بازدارنده” میباشد . اطمینان از کیفیت به
مشتری این تضمین را میدهد که محصولی بدون نقص دریافت نماید.
چهارم آنکه همانگونه که آقای دکتر دمینگ در کتاب معروف خود تحت عنوان خروج
از بحران بیان میکند ” تلاش و روشها برای بهبود کیفیت و بهره وری تا حد
زیادی ناهمگون و تکه تکه و بدون یک سیستم مستمر بهبود میباشند “.
پنجم اینکه کافی نیست که تنها کیفیت را بهبود بخشید . بسیاری از مردم
میتوانند آن را به راحتی انجام دهند . هدف این است که کیفیت را از دیگاه
مشتری بهبود بخشیم . یعنی اینکه توقعات مشتری را برآورده
سازیم و این کار را با پی گیری دقیق و نزدیک با پیش بینی نیازها و حتی رهبری آنها انجام دهیم .
شما چه بخواهید نیازهای مشتری را اقناع کنید و یا با آنها کاری نداشته
باشید باید توجه کنید که خواستهها و نیازهای مشتری یک موضوع پایان ناپذیر
است. رابطه بین مشتری و شرکت دایمیاست. ششم اینکه اغلب ،عیوب کوچکی هستند
که کیفیت را در چشم مشتری شکل میبخشند . در بسیاری موارد معیار میزان
کیفیت محصول ممکن است بر اساس عملکرد یک جز کوچک سیستم باشد که اثری روی
عمر و عملکرد نداشته باشد. مثلا ماشین لیاسشویی را یک وسیله با کیفیت بهتر
میدانیم اگر صدای آن کم باشد . رفع عیوب کوچک ممکن است هزینه بسیار بالایی
داشته باشد. QFD به عنوان وسیله ای برای از میان بردن و یا حداقل ، کاهش
دادن اختلاف کیفیت مطرح میباشد ، که در دهه ۱۹۶۰ برای کمک به طراحان در
شرکت میتوبیشی ژاپن مطرح گردید .
این روش خواستههای مشتری را به صورت شفاف و واضح مشخص و رتبه بندی
مینماید . این روش همچنین روشهای فنی برای بر طرف نمودن این نیازها را
ارایه میدهد و یک برنامه سازمان یافته برای کلیه افراد درگیر در پروژه
تدوین مینماید . QFD در بین ۲۶ برنامه مهم در مرتبه چهارم بین تولید
کنندگان و سازندگان آمریکایی ، ژاپنی و اروپایی قرار دارد و اگر درست هدایت
شود استفاده از دیگر روشها از جمله مهندسی ارزش و هفت برنامه ابراز کیفی
را توصیه میکند . در حالی که مهمترین کاربرد QFD توسعه و ایجاد محصول
میباشد ، میتوان آن را به روشهای مختلف مورد استفاده قرار داد و مزایای
آن از جمله ۳۰% تا۰ ۵% کاهش هزینه طراحی ، حدود ۳۰% تا ۵۰% چرخه طراحی
کوتاه تر ، ۳۰% تا ۶۰% کاهش هزینه در شروع کار ، ۲۰% تا ۵۰% کاهش در هزینه
تصمین ، ۳۰% تا ۵۰% بهبود در بازار و بهبودهای مناسب در هزینه طول عمر
محصول است . امروزه طرز تفکر و دیدگاه مدیران شرکتها به کیفیت نگاه دیگری
است . تولید با کیفیت مطلوب ، مستلزم داشتن تعریف روشن و شفاف از اهداف ،
داشتن برنامه کاری و دستورالعمل مشخص برای هر بخش از کار و هر مرحله از
فرایند ، داشتن سیستم ردگیری و نمایش کارا ، اندازه گیری ، مستند سازی ،
ثبت وقایع در زمانها و مکانها و چگونگی انجام کارها میباشد . همه اینها به
معنی مهندسی ارزش خوب است ، زیرا :
۱- کیفیت ارزش است .
۲- ارزش به معنای عملکرد ، کیفیت و اعتبار است . بنابراین وقتی شما برای
ارزش مهندسی میکنید ، در واقع کار مهندسی شما در راستای کیفیت مورد لزوم
برای محصول است .
۳- ارتباط تنگاتنگ بین ارزش و کیفیت وجود دارد.
۴- مفهوم عملکرد قلب مهندسی ارزش است .تحلیل عملکرد بر بهبود و ادغام منابع
، نیروی کار و تجهیزات متمرکز میشود ، تا بتوان از ایت ترکیب ،کیفیت ،
قابلیت اطمینان ،هزینه مناسب و تحویل به موقع را انتظار داشت. از طریق
تحلیل عملکرد میتوان همه خواستههای کیفی مشتری را با جملاتی که حاوی
عملکرد و چگونگی دستیابی به آن است بیان نمود .
۵- این نحو مشارکت دادن مشتری در فرآیند توسعه موجب تضمین و ارتقاء کیفیت
میشود . برنامه کاری مهندسی ارزش به دنبال یک رویکرد تصمیم گیری گروهی است
که از طریق آن کاربرد ، مشتری ،طراح و بخش فنی در تعمل با یکدیگر به تصمیم
گیری برای تولید بهتر میپردازد . از این طریق نیازهای مشتری به راحتی به
طراحی و تولید منتقل میشود .
۶- مشخصههای کیفی ایجاب میکند که مواد ، ماشین آلات تولید ، فرآیند ،
محصولات ، مهارت نیروی کار و دقت ابعادی مورد توجه قرار گیرد. اما در ضمن
فرآیند مهندسی ارزش راه حلهایی دنبال میشود که از طریق آنها دسترسی به
مجموعه مشخصههای فوق با حداقل هزینه امکان پذیر بوده و در عین حال کارایی و
موثر بودن راه حلها نیز تضمین شده باشد . بنابراین در فرآیند مهندسی ارزش
نیاز به هر کاری با این هدف دنبال میشود که ؛ “کاملاً درست ، نه کمتر و
نه بیشتر”
۷- کیفیت باید نه نیازهای فعلی بلکه حتی بر نیازهای آتی مشتری نیز سایه
افکند . مشخصههای کیفی که مد نظر مشتری است ممکن است متفاوت باشند اما
عملکرد مورد نظر مشتری بدون تغییر باقی میماند . در مهندسی ارزش عملکرد
اصلی به نحو مطمئن و موثر تعیین میشود و برای بهبود هزینه و کاهش آنها،
عملکردهای ثانویه و فرعی مورد مطالعه قرار میگیرد . در اینجاست که
گزینههای جایگزین و مشابه برای دسترسی به عملکردهای ثانویه با هزینه کمتر
به دست میآید .
۸- گروههای کاری مهندسی ارزش ، متاثر از دایرههای کیفی در مدیریت
میباشند . دوایر کیفی به عنوان ابزارهای توانمندی برای توسعه کیفی و بهره
وری سازمانها مطرح میباشند . در فرایند مهندسی ارزش با استفاده از فاز
خلاقیت و هم اندیشی نسبت به تعمیق ایدههای متعددی که تولید میشود ، اقدام
لازم به عمل میآید .
۹- با بکارگیری استانداردهای مختلف تولید، محصولات مختلف تا حد زیادی از
عملکردهای کیفی مشابه برخوردار میباشند . تولید بدون نقص یک قانون و قاعده
در تولید تلقی میشود و از این رو به عنوان یک پدیده غیر منتظره و
استثنایی مطرح نمیباشد بنابراین کیفیت از منظر رقابت مفهوم مناسب خود را
پیدا میکند توجه به کیفیت موجب میشود که نیازهای مشتری در سطح بسیار
بالایی تامین گردد.
۱۰- زمانی که یک طرح پیش برنده در حال بررسی و اجرا میباشد توجه به کیفیت
عالی واقعیتی است که باید به آن توجه نمود . صرف داشتن گواهی نامههای
معتبر نظیر ISO 9000 نمیتواند تضمین کننده کیفیت مطلوب برای محصولات باشد .
البته با اجرای این سیستم ، سطوح مختلف کیفی از این طریق تعیین و شیوههای
اجرایی کارها و رویکردهای مختلف مورد توجه قرار میگیرند . در این راستا
توجه به امر آموزش و فرهنگ عمومیبرای حمایت و پشتیبانی از سیستم، امری
حیاتی است.
برنامه کاری مهندسی ارزش این قابلیت را دارد که بتوان بطور سازمان یافته
نیازهای مشتری را ارزیابی و شناسایی کرد و در عین حال مشخص شود که چه کاری ،
در چه زمان و در چه موقعیت مکانی باید انجام شود تا این نیازها به نحو
مطلوب بر آورده گردد. این امر مستلزم یک رویکرد گروهی برای حل مسئله تعریف
مسئله، تحلیل ، جستجو برای راه حلهای خلاق ، ارزیابی ایدهها ، مستند سازی
، پیگیری ، ارزیابی ، گزارش دهد ، ممیزی و غیره است .
منابع:
*.Dorfman, Mark S. (1997). Introduction to Risk Management and Insurance (6th ed.), Prentice Hall
* .Stulz, René M. (2003). Risk Management & Derivatives (1st ed.), Mason, Ohio: Thomson South-Western